خیال منی چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی چو جان، نهان شده در جسم پر ملال منی چنین که میگذری تلخ بر من، از سر قهر گمان برم که غمانگیز ماه وسال منی خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی ز چند و چون شب دوریت چه میپرسم سیاهچشمی و خود پاسخ سؤال منی چو آرزو به دلم خفتهای همیشه و حیف که آرزوی فریبندهی محال منی هوای سرکشیای طبع من، مکن! که دگر اسیر عشقی و مرغ شکستهبال منی ازین غمی که چنین سینهسوز سیمین است چه گویمت؟ که تو خود باخبر ز حال منی حتماً شنیدهاید که میگویند مادرزنم چنین و چنان یا مادرشوهرم فلان و بهمان. به نظر میرسد که مادرزن و مادرشوهر الگویی قالبی در زندگی مشترک انسانها باشند. گفتیم انسانها و نه ایرانیها، چون این مشکل ظاهراً در بسیاری از جوامع و فرهنگها به چشم میخورد. الگوی قالبی یا به عبارت بهتر، تصوری که از مادرشوهر یا مادرزن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر عروس را مغلوب و مطیع خود میخواهد و از اینجا در ارتباطات بین عروس یا داماد و مادرشوهر یا مادرزن شکلی از روابط پیش میآید که سرانجام به اختلافات بین زن و شوهر میانجامد. دعوا و اختلاف هم از اینجا شروع میشود که عروس و داماد کلام یا رفتار (گفتهها و اعمال) مادر زن یا مادرشوهر را نوعی دخالت در زندگی خود میدانند و رفتار آنها را اهانت به خود تلقی میکنند. از طرف دیگر، مادرزن یا مادرشوهر هم انتظار دارند که عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جایگاهی خاص برایشان در نظر بگیرد. در حقیقت، آنها تلاش میکنند ائتلافی به ضرر طرف دیگر شکل دهند. اما چرا بین مادرشوهر و عروس و تاحدی کمتر، بین مادرزن و داماد اختلاف و تعارض پیش میآید؟ میدانیم که یکی از زیباترین پیوندهای موجود در عالم هستی پیوند بین مادر و فرزند است. از سوی دیگر، مادر طی سالها زندگی، نوعی احساس هویت خاص در خانه پیدا میکند و خانه را با ارزشها و افکار و سلایق ویژه خود اداره میکند. او عشق فرزندان و همسرش را به خود احساس میکند و از سوی دیگر، عشق و محبت خود را نثار آنها میسازد. به این ترتیب، مادر شکلی از نظارت را برخانه و خانواده اعمال میکند (این موضوع بهویژه در جوامع شرقی، از جمله در کشور ما نمود بارزتری دارد). او در خانهای که خود در ساخت و برپاییاش نقش داشته هویت خویش را مییابد و طبیعی است که هر فردی یا شرایطی که این نقش را با مخاطره روبهرو کند یا عشق و عواطف فرزندان را از او به جانب دیگری بازگرداند نوعی تهدید برای او، عواطفش، احساس ارزشمندی، هویت و در نهایت، حس نظارت او بر خانواده محسوب میشود. این موضوع علت اصلی روانشناختی رفتار مادرشوهر یا مادرزن است. به نظر روانشناسها، پسر برای مادر ثمره تلاشها و درگیری عاطفی اوست. وقتی میبیند که پسرش به سمت زن دیگری رفته، با خود میاندیشد که مبادا تأثیرش را بر فرزندش از دست داده باشد. او وجوه این تأثیر را در اطاعت قبلی فرزند از خود، در مراقبتی که فرزند از او میکرد و در احترامی که به وی میگذاشت میبیند و چون احساس میکند که پسرش دیگر به حد سابق از وی اطاعت نمیکند و برایش احترام قائل نیست یا به اندازه کافی از او حمایت و مراقبت نمیکند احساس میکند که فرزندش دیگر از وی تأثیر نمیپذیرد. از سویی، زن دیگر که در اینجا عروس است هم نمیتواند بپذیرد که شوهرش احساس امنیتی را که انتظار دارد از او دریغ کند و انتظار دارد شوهر صددرصد عشق و محبتش را صرف او کند. از اینجاست که تعارض مادرشوهر و عروس بروز میکند. بررسیها نشان میدهد که حتی اگر عروسی احترام بالایی برای مادرشوهرش قائل باشد و بین آنها کمترین حد تعارض و اختلاف وجود داشته باشد، باز هم از نظر روانشناختی نوعی گسست بین آنها وجود خواهد داشت. این تعارض شخصی نیست، شخصیتی است. این تعارض تلاش برای حفظ موقعیت از یک سو و ایجاد موقعیتی جدید از سوی دیگر و جلب توجه شوهر (پسر) است. بعضی از روانشناسان اجتماعی نوعی تعارض بین نسلی را هم در این زمینه دخیل میدانند. افکار و رفتار نسلها با یکدیگر متفاوت است و این اختلاف سلایق و خواستهها به تعارض مادرشوهر و عروس میانجامد. اما مادرشوهر و عروس یا مادرزن و داماد در چه زمینههایی با یکدیگر اختلاف دارند؟ دکتر تریآپتر، روانشناس دانشگاه کمبریج، در یک تحقیق با عدهای مادرشوهر و عروس و مادرزن و داماد مصاحبه کرد و سپس به تحلیل نتایج آن پرداخت. او براساس یافتههای این بررسی، از وضعیت عروس و داماد و مادرشوهر و مادرزن میگوید. از نظر رابطه بین مادرشوهر و عروس، عروسها رابطه خود را با مادرشوهرهایشان «پرفشار»، «ناراحتکننده»، «سخت و دشوار» توصیف کردهاند. مادرشوهرها هم رابطه با عروسهایشان را «پرتنش»، «سخت» و «ناراحتکننده» دانستهاند. تعداد کمی از مادرشوهرها عروسان خود را «دوستی خوب و نازنین» یا «خوب مثل دختر خودم» دانستهاند. با نگاهی اجمالی به علل ایجاد کننده این تعارضات می توان دریافت که نیاز اولیه مادر شوهر کسب احترام و حرمت در روابط درک عواطف و دلسوزی اوست و نیاز اولیه عروس یا داماد دارا بودن عرصه برای تجربه ، آزمون و خطا، یادگیری مدیریت زندگی تازه تشکیل شده و اثبات هویت و توانایی خویش است . لذا اگر طرفین با این نیاز طرف مقابل آشنا باشند و آن را به مثابه ابزار لازم برای ارتباطی موثر بدانند بسیاری از تشنجات درون خانواده از میان خواهد رفت. دختر یا پسری که قدم در خانواده همسر می گذارد باید بداند که قدرت شنیدن برخی سخنان را بالا ببرد و شنیدن آن برابر با عمل کردن قطعی آن نیست. کافی است فقط داشتن یک گوش شنوا را نمرین کنند . بر فرض که مادر همسر از روی دلسوزی و حس مادرانه نکته ای را یاد آور شود اگر با پیش زمینه منفی قبلی با این رفتار برخورد نکنیم متوجه می شویم که لازم است نیاز شخصیتی او را مورد توجه قرار دهیم و مقابله های مستقیم و بدون فکر نمی تواند برای ما راهگشا باشد . مادران نیز باید بپذیرند که قرار نیست زندگی فرزند آنها هم مثل خود آنها منظم و بدون اشکال و اشتباه باشد بلکه آنها ازدواج کرده اند تا بیاموزند ، بسازند و تکامل یابند . چند تا عکس از هنرمند خوش ذوق مشهدی دوست خوبم میثم نظری زاده به دستم رسید گذاشتم همینجا تو وبلاگ جواندل تا بقیه هم ببینند
علت دعوای عروس و مادر شوهر
......... نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش
......... است وتنها دل ما دل نیست
کد قالب جدید قالب های پیچک |