1.ساختمانی که جلوی شما ظاهر شده است چیست؟ الف-یک قصر ب- یک موزه ج-یک هتل د-یک بنای مذهبی (مسجد-کلیسا-……) 2.شما از چه طریقی وارد ساختمان میشوید؟ الف-پنجره ب- در ج- بالکن د- تونل زیر زمینی وقتی وارد ساختمان شدید آن را بسیار مجلل و باشکوه می یابید……ناگهان صدای در زدن میشنوید…در را باز میکنید و کسی را میبینید که واقعاً میخواستید با او باشید. 3. آن شخص کیست؟ به گشتن ادامه میدهید…پلکانی را میبینید که به طبقه بالا میرود. 4.مارپیچی است یا مستقیم؟ از پلکان بالا میرویم تعداد پله ها را میشمارید. 5.چند پله بود؟(هر عددی از یک تا بی نهایت) بعد وارد اتاقی میشوید………. 6.دلتان میخواهد این اتاق چقدر بزرگ باشد؟ الف-به اندازه یک آکواریوم ب-به اندازه یک اتاق معمولی ج-به اندازه یک جنگل د-به اندازه اقیانوس آرام 7.دلتان میخواهد رنگ دیوار اتاق چه باشد؟ الف-قرمز ب-سیاه و سفید ج- ارغوانی د-زرد یا پرتقالی و-رنگ های رنگین کمان یک میز جلوی شما ظاهر میشود… 8.آیا گرد- مربع- مثلث یا بدون شکل خاصی است؟ و ظرفی با 5 میوه روی آن قرار دارد: گیلاس- سیب- کیوی- طالبی-هندوانه 9.یک میوه را انتخاب کنید……. میوه ای که انتخاب کرده اید شما را به یاد این شخص میاندازد… 10.نام او را بنویسید. 11.شما میوه را برمیدارید و……… الف-بلافاصله آن را میخورید. ب- قسمت کرم خورده را می برید و قسمت سالمش را میخورید. ج-آن را میبرید و داخلش را میبینید که کرم خورده است و….بعد به خوردنش ادامه میدهید د-اگر کرم خورده باشد تمامش را دور میاندازید از آن ساختمان خارج میشوید و 5 حیوان را میبینید.موش-آهو- اسب- دلفین- فیل 12.این حیوانت را به ترتیب اولویت که برایتان دارند رده بندی کنید.. جواب: 1.نشان دهنده چیزی است که شما بیشتر از بقیه چیزها دنبال آن هستید. قصر:ثروت موزه:حرفه و شغل هتل:خانه و عشق مکان مذهبی:اعتقادات یا زمینه رشد روحی و روانی شماست 2.نشان دهنده نوع زندگی است که به دنبال آن هستید. پنجره:زندگی سرشار از رویدادهای پیش بینی نشده و شگفت انگیز در:زندگی آرام و امن بالکن:زندگی مسالمت جویانه و عاشقانه تونل زیر زمینی:زندگی خطرناک ولی معنی دار پر از تجربه های متفاوت 3.فردی که پشت در میبینید همان کسی است که شما در رویارویی با مشکلات زندگی میتوانید کاملاً به او اعتماد کنید. 4.پلکان نشانه زندگی خانوادگی شماست پیچ در پیچ ولی زیبا – مستقیم معمولی ولی خسته کننده 5.تعدا پله ها:تعداد تلاشهایی که شما امیدوارید برای رسیدن به موفقیت عمل آورید. 6.اندازه اتاق:میزان ماجراجویی هر چه کوچک باشد یعنی شما آدم محافظه کاری هستید 7.رنگ اتاق شخصیت شماست: زرد و پرتقالی:شادمان و سرحال رنگین کمان:شما در مورد این که واقعاً چه هستید شک دارید 8.شکل میز:زاویه دید شما را نسبت به چیزها یا موقعیت ها نشان می دهد. مربع:ثابت و منصفانه گرد:شما میخواهید چیزها را از دیدگاه و نقطه نظر بسیاری افراد دیگر ببینید مثلث:شما میخواهید مبتکر و اصلی باشید بی شکل:شما آدم بی اراده ای هستید و همیشه طفره میروید 9.میوه ها نشانگر این هستند که شما به دنبال چه نوع دوستانی می گردید میوه های بزرگتر نشانگر این هستند که نمود فیزیکی و ظواهر امور برای شما بیشتر اهمیت دارد و میوه های کوچکتر به معنی این هستند که شخصیت افراد برای شما مهم است. 10.این شخص نشانگر نوع دوستانی است که شما به دنبال او هستید. 11.چگونگی خوردن میوه نشانگر این است که شما چگونه با دیگران رفتار میکنید. الف:یعنی شما کینه ای از دیگران به دل نمیگیرید ب:یعنی شما فقط نکات مثبت دوستانتان را میپذیرید و از پذیرفتن نکات منفی آنها سرباز می زنید ج:خوردن آن علیرغم کرم خوردگی یعنی نقاط قوت و ضعف دیگران را می پذیرید د:دور انداختن یعنی شما آدم بی رحمی هستید. 12. 5 حیوان: دلفین:شغل و حرفه فیل:خانواده اسب:عشق موش:انتظار و احترام نامه ای عارفانه از مرحوم آیت الله العظمی بهجت: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیائه و علی آله الطیبین و اللعن علی أعدائهم اجمعین. جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند، بر این مطالب، اشکالات وارد است، از آنجمله: 1. نصیحت در جزییات است، و موعظه اعم است از کلیات و جزییات. ناشناس ها همدیگر را نصیحت نمی کنند. 2. «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم»1 - «من عمل بما علم کفی ما لم یعلم»2 - «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»3 [به] آن چه می دانید عمل کنید، و آن چه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود و اگر روشن نشد بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید، طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است، و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید. 3. همه می دانند که «رساله ی عملیه» را باید بنگرند و بخوانند و بفهمند و تطبیق عمل بر آن نمایند و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ پس نمی توانند بگویند: «ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم». 4. کسانی که به آن ها عقیده دارید نظر به اعمال آن ها نمایید، آن چه می کنند از روی اختیار بکنید، و آن چه نمی کنند از روی اختیار نکنید؛ و این از بهترین راه های وصول به مقاصد علیه است «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم»4 مواعظ عملیه بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است. 5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز و ادعیه ی مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آن ها و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه و زیارات علما و صلحا و هم نشینی با آن ها، از مرضیات خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم است و باید روز به روز مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد. و برعکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش5 از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه ی حاصله ی از عبادات و زیارات و تلاوت ها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدل می شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان – در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آن ها – سبب می شود که ملکات حسنه ی خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده ی آن ها را یاد بگیرد: «جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخرة عمله».6 6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر محتاج است به آن و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است: (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون)؛ [یعنی] عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل. بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع برای تخویف،8 إیذاء محرم است؛ [و] تبسم به عاصی برای تشویق، اعانت بر معصیت است. محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه در کتب و رسائل عملیه متبین شده اند. دوری از علما و صلحا سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بمشارند و ایمان و اهلش را به ثمن های بَخس9 و غیر مبارک بخرند، همه این ها مجرب و دیده شده است. از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه ی اسلام و ایمان، موفقیت به «عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا این که ترک معصیت ملکه بشود؛ و معصیت برای صاحب ملکه به منزله زهر خوردن برای تشنه یا میته خوردن برای گرسنه است. البته اگر این راه تا آخر مشکل بود و به سهولت و رغبت منتهی نمی شد، از خالق قادر مهربان مورد تکلیف و ترغیب و تشویق نمی شد. «و ما توفیقی إلا بالله، علیه و توکلت و إلیه أنیب و الحمدلله أولاً و آخراً و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین» منبع: برگی از دفتر آفتاب، رضا باقی زاده، ص 195. نشریه ی معارف، شماره ی 28، مرداد و شهریور همه ما انواع موقعیتهای پراسترس را در زندگی روزمرهمان تجربه میکنیم. این زندگی آمیخته با ترس، ترس از اینکه چه خواهد شد، ما را از پا درمیآورد! ترس از دیر شدن اجارهخانه، اضطراب اینکه چکهایمان پاس میشود یا نه، امتحانمان را خوب پشت سر میگذاریم یا نه، از این منظر که در زندگی ماشینی و شهری با انواع استرسها دست به گریبانیم زندگیمان بسیار شبیه همدیگر است. همین جا بایستید و از خود بپرسید که دارم به کجا میروم؟ دارم چه بلایی سر خودم میآورم؟ شما هم حتما این سوال را از خودتان بپرسید و خودتان را تا حد امکان از استرس رها کنید و معنای واقعی زندگی را بچشید. پای صحبت مردم که مینشینیم، میبینیم آنها به خاطر تنشهای مختلفی که از جامعه دریافت میکنند و یا از خانواده بر آنها تحمیل میشود از نظر جسمی و روانی به شدت آسیب دیدهاند. آنها در توصیف شرایط خود اغلب از سه واژه استرس، اضطراب و ترس استفاده میکنند که البته از نظر روانشناختی این واژهها معانی متفاوتی دارند. استرس یک تجربه متعارف برای همه آدمهاست و معمولا در برابر یک تهدید ادراک شده واقعی یا خیالی شکل میگیرد و موجب تغییراتی در سلامت روانی، جسمی، هیجانی و معنوی افراد میشود. زمانی که مکانیسمهای دفاعی بدن نتوانند در برابر آن استرس مقاومت کنند و به مقابله بپردازند، اضطراب رخ میدهد. احساس دلشوره، تپش قلب، احساس تنگی نفس و انواع ناراحتیها میتواند از علایم همراه اضطراب باشد. در واقع به علت تلنبار شدن استرسهایی که مردم چارهای برایش نمیاندیشند، اکثر آنها روانه مطب متخصصان مختلف قلب، گوارش، اعصاب و... میشوند. اما در مورد واژه سوم که مردم آن را به جای استرس و اضطراب به کار میبرند، یعنی ترس، باید گفت که این یک احساس خودآگاه است و معمولا نسبت به خطر واقعی بیرونی ترس پدید میآید که کوتاهمدت است و اگر طولانی شود، باید درمان شود وگرنه به فرم بیماریهای دیگر بروز میکند. بدن ما انسانها مثل یک کفه ترازو است. یک طرف آن فشارهایی است که در زندگی به فرد وارد میشود و طرف دیگر مقاومت بدن. اگر استرس وارده بر ما زیاد شود و یا توانایی مقابلهمان کم شود بیماریهای مختلف بروز میکنند. بیماریهایی مثل اضطراب، افسردگی، فشارخون، مشکل معده و سکته قلبی و... ما هیچ گریزی از استرسها نداریم. جامعهای که در آن زندگی میکنیم استرسهای مختلف را بر ما وارد میکند. پس باید بپذیرید که نیازمند فراگیری مدیریت استرس و فشارهای روانی هستید. باید بیاموزید که وقتی تعادل بین استرس و مقاومت بدن به هم میخورد و این فشارها غالب میشوند چه باید بکنید چون فشارهای مختلف باعث پایین آمدن قدرت تصمیمگیری شما میشود و خود این تصمیمگیری غلط باعث ایجاد استرس بیشتر شده و شما در یک سیکل معیوب میافتید. دایم نگران خواهید بود چه اتفاقی خواهد افتاد و میگویید توانایی مواجهه با مشکلات را ندارید. فراموشکار شده و اعتماد به نفستان کم میشود و این چرخه معیوب ادامه مییابد. اینکه بگویید من ذاتا زودرنج هستم و یا استرسیام، مجوز خوبی نیست که هر کار دلتان خواست بکنید و در روابط خود، این استرس را به دیگران انتقال دهید. بدانید که استرس بیش از حد که بدون هیچ مدیریتی رها شود، میتواند به سلامت جسمی و روانی شما آسیب برساند. بنابراین حتما باید در مواجهه با استرسها از مشاور کمک بگیرید وگرنه با مخفی کردن آنها از پا در میآیید و کارتان به دارودرمانی خواهد کشید. زمانی که مکانیسمهای دفاعی بدن نتوانند در برابر آن استرس مقاومت کنند و به مقابله بپردازند، اضطراب رخ میدهد. استرسزاها بر دو نوع درونی و بیرونی هستند. ما باید آنها را بشناسیم و به علایم جسمی و روانی و رفتاری که در مواجهه با آن پیدا میکنیم، توجه نماییم تا بتوانیم به خوبی استرسمان را مدیریت کنیم. در مورد شناخت علایم بدن حین استرس به علایم جسمی شامل سردرد، سوءهاضمه، درد و گرفتگی عضلات، تپش قلب، تعریق و... و علایم رفتاری شامل جویدن ناخنها، تکان دادن بیدلیل پاها، کمخوابی یا پرخوابی، حالتهای عصبی و عدم کنترل احساسات مثل زود گریه افتادن و دمدمیمزاج شدن و... اشاره میکنیم. هر فرد باید برای مقابله با آن کفه ترازو، یعنی استرسهای مختلف، تلاش کند کفه دیگر یعنی مقاومت بدن خود را بیفزاید. قدم اول در مبارزه با عوارض استرس در بدن، انکار نکردن اصل موضوع است. بعضیها به جای شناسایی موارد استرسزا و برنامهریزی برای مقابله با آنها، با یک تفکر جبری میگویند فقط باید به امید عالم غیب و خداوند نشست و نیازی به هیچ تحرکی ندارند. دومین قدم، عدم منفیبافی در ذهن است. نباید از ابتدا خود را موجودی تسلیم به سرنوشت از پیش تعیین شده دانست. بعضی از افراد تا یک مشکل برایشان پیش میآید در ذهن به بدترین حالتی که ممکن است میاندیشند و با ایجاد نگرانی و استرس تمرکز خود را برای اتخاذ تصمیم درست از دست میدهند. قدم سوم استفاده از یک حالت متعادل و میانه است. وقتی در حالت استرس قرار میگیرید چون به نوعی شوک بر شما وارد میشود جهت کاهش حالتهای عصبی و فشار روانی بهتر است یک سری کارها را انجام دهید. کارهایی مثل گریه کردن، درد و دل کردن و مشورت با یک مشاور، اگر در حد متعادل باشد، خوب است. به هر حال باید به شیوهای خود را آرام کنید. همانطور که گفتیم در کنار این کارها توکل به خدا و دعا و نیایش نباید فراموش شود و علاوه بر تلاش سازنده، این دعاها و سود جستن از قدرت خدا انرژی روانی شما را میافزاید. کسب مهارتهای زندگی خیلی مهم هستند. داشتن راهکارهای منطقی و افکار مثبت -البته نباید افکار کمالطلبانه و ایدهآلیستی داشته باشید- بهطوری که در مواجهه با عامل استرسزا خلع سلاح نشوید، بسیار خوب هستند و شما میتوانید با مرور راهکارها در ذهن بر خود مسلط شوید و گام به گام پیش بروید. اگر نتوانید خشم را مدیریت کنید، رفتاری از شما سر میزند که مایه پشیمانی خواهد شد. هر چهقدر شهرنشینی بیشتر میشود استرسمان هم بیشتر میشود. استرس ریشه اجتماعی دارد و معمولا از خانواده شروع میشود، بزرگتر که میشویم در دریای استرس غوطهوریم. اگر کمی دقت کنید حتی وقتی در تاکسی نشستهاید از زنگ تلفن همراه مسافران استرس میگیرید. در شیوه بیدار کردن یکدیگر از خواب میتوانیم به جای اینکه مثلا بگوییم: «حسین آقا!» و او یک دفعه از خواب بپرد، با یک کلمه آرامشبخش صدایش کنیم؛ مثلا آرام بگوییم سلام! کسی به ما یاد نداده چطور زندگی کنیم و دقیقا به دلیل همین نابلدیهاست که به یکدیگر استرس وارد میکنیم. چهطور میتوانیم به بدن فرد کمک کنیم تا در برابر استرسهای مختلف محیطی و درونی مقاومت کند؟ گاهی عامل درونی و بیولوژیک وجود دارد که استرسآفرین است و باید با مصرف دارو سیستم درونی بدن را به تعادل رساند. اما در اغلب موارد، استرس وارده، محیطی است و در این حالت باید فکر فرد را مسلح کنیم تا به دفاع از خود و مدیریت اوضاع بپردازد. در درجه اول، چون این استرس و مساله ناگوار به وجود آمده، باید به شخص کمک کرد تا خشم خودش را بدون صدمه زدن به خود یا محیطش و تخریب آن تخلیه کند. او باید بپذیرد این موضوع اتفاق افتاده و کاری هم نمیتوان کرد و هرگز نباید آن را در دل خود مخفی کند. همین که بگوید چهقدر ناراحت است و گریه کند درواقع خشمش را تخلیه کرده که این شیوه بهترین راه تخلیه خشم و کاهش استرس است. در واقع مشاور تسهیلگر است؛ تسهیلگری که در جلسه مشاوره به فرد کمک میکند خشمش را به جای داد و فریاد و تخریب با صحبت کردن و گله و شکایت و گریستن تخلیه کند و از آن غم درونی فارغ شود. به علاوه یک مشاور شیوههای تخلیه خشم را به مراجع خود میآموزد تا در بیرون از مطب هم بتواند به حالتی منطقی و صحیح خشماش را مدیریت کند. پس دو اتفاق خوب میافتد: 1) تخلیه شده و استرساش کاسته شده است. 2) مسلح شده و مهارت مقابله با خشم را یاد گرفته است و شاید به طور نامحسوس یک اتفاق سوم هم افتاده باشد. منظور رابطهای است که بین او و مشاور ایجاد شده که حس میکند تکیهگاهی عاطفی و امین پیدا کرده است. داشتن این تکیهگاه عاطفی و امین در شرایط استرسزا میتواند به فرد کمک کند تا بر اوضاع مسلط شود و با تمرکز بیشتری دنبال راهحل بگردد. مشاور تخصصهایی را در زمینه شناخت اختلالات و راهکارهای مناسب درمانی میبیند گذشته از این یک مشاور موارد متعددی داشته است که مشابه با شما بودهاند و با کولهباری از تجربههایی که به وضعیت شما اشراف کامل دارد. میتواند یک ماه بعد و دو سال بعدتان را از حالا ببیند؛ در حالی که اقوام شما گاهی به جای کمک، وضعیت را بدتر میکنند و به جای اینکه در شرایط آسیبپذیر کنونی به شما کمک کنند، آسیب تازهای وارد میکنند. نکته مهمی که در آخر یادآور میشویم، مراجعه به موقع است. اگر در روزهای ابتدایی هجوم استرس مراجعه کنید نتایج بهتری میگیرید و هر چه زمان بگذرد چون انرژی روانی شما برای مقابله با فشار هزینه میشود آسیب وارده بیشتر خواهد شد. دکتر خدایی و دکتر بهرامی سلامت سهراب سپهری میگه: در تاریکی بی آغاز و پایان دری در روشنی انتظارم رویید. خودم را در پس در تنها نهادم و به درون رفتم: اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد. سایه ای در من فرود آمد و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد. پس من کجا بودم؟ شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت و من انعکاسی بودم که بیخودانه همه خلوت ها را بهم می زد و در پایان همه رؤیا ها در سایه بهتی فرو می رفت. *** من در پس در تنها مانده بودم. همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام. گویی وجودم را در پای این در جا مانده بود، در گنگی آن ریشه داشت. آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود؟ *** در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود و من در تاریکی خوابم برده بود. در ته خوابم خودم را پیدا کردم و این هشیاری خلوت خوابم را آلود. آیا این هشیاری خطای تازه من بود؟ *** د رتاریکی بی آغاز و پایان فکری در پس در تنها مانده بود. پس من کجا بدم؟ حس کردم جایی به بیداری می رسم. همه وجودم را در روشنی این بیداری تماشا کردم: آیا من سایه گمشده خطایی نبودم؟ *** در اتاق بی روزن انعکاسی نوسان داشت. پس من کجا بودم؟ در تاریکی بی آغاز و پایان بهتی در پس در تنها مانده بود.
قرمز:احساساتی و پر شور سیاه و سفید:منطقی ارغوانی:ماجراجو
آهو: دوستان شما و چیزهایی که به آن توجه دارید است.
واکسن آنفلوآنزای فصلی در مقابل آنفلوآنزای A از بدن محافظت می کند
با وجود این، دانشمندان مکزیکی هیچ مدرکی دال بر اینکه واکسیناسون فصلی می تواند به طور کامل جایگزین واکسیناسیون مقابله با ویروس H1N1 شود ارائه نکرده اند.
براساس گزارش خبرگزاری فرانسه، این محققان با مقایسه 60 بیمار مبتلا به آنفلوآنزای H1N1 و افراد سالمی که از نظر سن و فاکتورهای خطر با آنها در یک سطح بودند، دریافتند افرادی که در دوره سالهای 2008 تا 2009 واکسن آنفلوآنزای فصلی دریافت کرده بودند نسبت به آنفلوآنزای نوع A مقاوم شده اند.
این واکسن محتوی سه آنتی ژن مقابله با آنفلوآنزایی است که سال گذشته در نیمکره شمالی شیوع پیدا کرده بود.
به گفته این محققان، واکسیناسیون در مقابل آنفلوآنزای فصلی می تواند افراد را تا 80 درصد در مقابل آنفلوآنزای A محافظت کند.
از 27 سپتامبر بیش از 340 هزار لابراتوار تایید کردند که موارد مرگ ناشی از ابتلا به ویروس H1N1 به بیش از 4 هزار و 100 نفر رسیده است.
منبع:سلامت نیوز
با استرس خلع سلاح نشوید
کد قالب جدید قالب های پیچک |